بسم الله النور

 

دیشب بعد از خواب کردن نازنین زینب، ظرفهامو شستم آشپزخونه و حال رو مرتب کردم و مثل همیشه برای ناهار امروزم فکر کردم. دلتون نخواد ماهی گذاشتم بیرون. مادرشوهرم میگن ماهی نباید زیاد تو فریزر بمونه تا کهنه بشه. ماهی کهنه خوشمزه نیست. کم بگیرید و درست کنید. تموم هم شد دوباره بخرید. تا همیشه ماهی تازه و خوشمزه مصرف کنید. منم ماهی ها شستم. نمک و فلفل زدم و گذاشتم تو آبکش، تا به قول مامانم هم آب و یخش ازش خارج بشه و هم ساری اش کشیده بشه. کارهام رو که انجام دادم، شوق وبلاگ نذاشت بخوابم. باید مرتبش میکردم. تا صبح بیدار موندم. صبح یهو گلوم سوخت راستش ترسیدم. نکنه مریض شم. اگر مریض بشم کسی ندارم که مواظب خانواده ام باشه. سریع رفتم سراغ دم کرده ی خاکشیر و مصرف گلاب و صلوات بر محمد و آل محمد ( الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم) . و بعد جلو بخاری خوابیدم و رفتم زیر پتو. تا قشنگ دم کنم و ویروس کشون راه بیاندازم. laugh   

دو سه ساعتی خوابیدم و دوباره بخور نعنا آویشن گرفتم تا باقی مونده ی ویروس ها رو هم بکشم. wink

البته می دونستم اگر خودمو به مریضی بزنم و به قولی وا بدم. دیگه افتادم. اما بچم گناه داشت. 

الحمدلله به خیر گذشت و خیلی خوب شدم. 

اما ناهار سرخ کردنی بود. نمیدونستم چه کنم. برنجمو دم کردم تو فکر ماهی ها بودم که بهو آقامحمد آمدن تو آشپزخانه و احوال پرسی کردن و در مورد ناهار پرسیدن. منم گفتم دوست دارید امروز شما ماهی رو سرخ کنید. ایشون هم کاری نداشتن و زحمت کشیدن به خوبی خوب ماهی ها رو سرخ کردن. خدا خیرشون بده. دلم شاد شد. ناهارمون دلتون نخواد و جاتون خالی باشه خیلی خیلی خوشمزه بود.

 

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین جستجو ها